ماریا یوسفزی
ماریا یوسفزی

ماریا یوسفزی

خشونت خانواده گی

در یکی از روزهای ﺳﺮد خزانی، تن زخم خورده نور بی بی 30 ساله، در یکی از اتاق های شفاخانه جمهوریت کابل چنان بیجان بنظر می رسید که برای دقایقی فکر کردم او دیگر مرده است.

اما داکتران موظف در بخش عاجل این شفاخانه، گفتند که نور بی بی این قربانی خشونت های خانواده گی، پس از عمل جراحی به مشکل از کام مرگ نجات یافته اما هنوز هم از اثر جراحات شدید و کم خونی گاهی اوقات بی حال می شود.

این خانم را چند روز بعد از عملیاتش به روز سه شنبه در شفاخانه هنگامی ملاقات کردم که به مشکل چشمانش را باز می کرد، اما انتظار کشیدم تا کمی بحال بیآید و با من صحبت کند. سر انجام پس از یک ساعت انتظار دریافتم که از اضطرابش اندکی کاسته شده و می تواند بالایم اعتماد نماید. کنار بسترش رفتم در حالی که از شدت درد می نالید از ظلم همسرش برایم قصه کرد.

او می گوید، در آخرین مورد از طرف شب شوهرش به بهانهء او را به حمام برد و در آنجا به لت و کوب اش پرداخت تا اینکه بی هوش شد:
« به حمام رفتم به عقبم آمد دو سیلی زد به رویم و مرا بیرون کشید و زیر مشت و لگ گرفت و باسنگ به شکمم محکم میزد تا وقتی که از هوش رفتم. »

نور بی بی، در نزده سالگی به رسم سنتی با شخصی بنام "افسر" باشنده لوگر ازدواج کرده است. پیش از این نیز شوهرش با نهایت بی رحمی دستانش را به واسط تبر شکستانده و علاوه بر آن اثرات زخم های عمیق در قسمت های مختلف بدنش به وضاحت قابل مشاهده است.

اما در آخرین مورد او که نمی داند پس از لت و کوب اش چه مدتی را در روی زمین سرد در حالت بی هوشی گذرانده، گفت که وقتی چشمانش را باز کرد به جز از پسر خورد سالش کسی در کنارش نبود:
« وقتی به هوش آمدم روی خاک افتاده بودم می خواستم بلند شوم اما نمی توانستم گفتم خدایا کسی نیست که مرا کمک کند و یک قورت آب برایم بدهد بری بچه گک خوردم گفتم که کمی آب بده وقتی برای آورد و نوشیدم سر معده ام زیاد تاثیر بد کرد. »

او می گوید، 10 روز در یک وضعیت خیلی بد در حالی که از جایش شور خورده نمی توانست در خانه بود و حتی برایش نان و آب هم کسی نمی آورد:
« گفتم خدایا کاش مسلمانی به دادم برسد و علاجم را کند مه خو می میرم، شاید در این تنهایی دست و پایم کج بماند در همی وقت برادر زاده شوهرم آمد برش گفتم که به روی خدا به فامیلم احوال بده که مرا ببرند نه کسی پرسانم میآمد و نه نان و آب برایم می دادند روزی دیگر برادرم آمد و چیغ زد که خواهر تو خو میمری بیادرم وقتی مرا در موتر شاند وقتی موتر حرکت می کرد روده هایم درد و سوخت می کرد. »

نصیر احمد نور یار متخصص جراحی عمومی شفاخانه جمهوریت کابل، به رادیو آزادی گفت که پس از معاینات مریض دریافتند که انساج داخل بطن از اثر ضربه شدید کاملاً از بین رفته و شانس زنده ماندنش اندک بود:

« مریض شعور درست نداشت، نبض و فشار نداشت، تقریباً 10 روز قبل از طرف شوهرش لت و کوب شده بود و مریض را در خانه نگاه کرده بودند وقتی شکم مریض را باز کردیم دیدیم که تقریباً دو هزار سی سی مایع خون آلود و چرگ آلود در آن موجود بود قسمت های از معده و روده های کلان و خوردش مکمل پارچه پارچه شده بود و مثل گوشت گنده شده بود و قسمت های خراب را مکمل برداشتیم. »

هرچند حکایت رنج های بی شماری نور بی بی را با ساعتی بودن در کنارش نمی توان در چند سطر کوتاه نوشت اما خانواده این خانم خواستار رسیده گی فوری به قضیه دختر شان هستند:
مادر نور بی بی به رادیو آزادی گفت:
« از دولت می خواهیم که شوهرش را گرفتار کند و او را بندی نمایند می خواهم دخترم طلاقش را بگیرد و اولاد هایش را هم بگیرد. »

اما خانواده نور بی بی می گوید که این قضیه را تاکنون با پولیس و دیگر ادارات عدلی و قضایی شریک نساخته اند. تاکنون شوهر نور بی بی در این ارتباط تبصره نکرده است. خشونت علیه زن در افغانستان چیز تازه ای نیست، زنان و دختران در ولایات دور دست و ناامن، با محرومیت های اجتماعی متعددی روبه رو بوده اند.

نظرات 0 + ارسال نظر
امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.