ده ها تن از زنان در ولایت دایکندی از آنچه خرابی جاده های این ولایت و بی توجهی دولت می خوانند، روز( شنبه) دست به راه پیمایی اعتراضی زدند.
معترضان که در شهر نیلی مرکز این ولایت گردهم آمده بودند، خواستار توجه جدی دولت و بانوی اول کشور به ساخت و بازسازی سرک های غیر معیاری ولایت دایکندی شدند.
این بانوان معترض با سر دادن شعار ها و حمل پوسترها رولا غنی، بانوی اول کشور را مخاطب قرار داده و از او خواستند که به عنوان بانوی اول برای ساخت سرک های دایکندی که در بسیاری مواقع از زنان بیمار قربانی می گیرد، از هیچ گونه تلاشی دریغ نکند.
در بسیاری موارد زنان بیمار در دایکندی، به دلیل خرابی جاده ها به موقع به مراکز درمانی نرسیده و جان خود را از دست داده اند".
که رییس جمهور باید به وعده های دوران مبارزات انتخاباتی اش مبنی بر " شکستن حصار جغرافیایی مناطق مرکزی" عمل کند و مردم ولایت محروم دایکندی را از مشکلات ناشی از خرابی جاده ها، نجات دهد.
دایکندی از ولایات کمتر انکشاف یافته در مرکز کشور است که تا کنون حتا یک متر جاده قیر شده ندارد.
خرابی راه ها در این ولایت، حوادث جادهء مانند واژگون شدن موترهای مسافربری را به شدت افزایش داده است و چنین حوادث سالانه باعث کشته و زخمی شدن ده ها تن از باشندگان دایکندی می شود.
از سویی هم گل جان حجتی گفت که نمایندگان دایکندی در مجلس، در چند سال گذشته به مشکلات باشندگان این ولایت بی توجه بوده و برای مرفوع کردن آن ها، تلاش نکرده اند.
او تاکید کرد که زنان دایکندی خواستند تا این نمایندگان "بخواب رفته" را بیدار کنند تا حد اقل در زمان کمی که از وکالت شان باقی مانده است، تلاش بیشتری به خرج دهند و مشکلات دایکندی را بصورت جدی با دولت مرکزی مطرح کنند.
در همین حال حبیب الله رادمنش، معاون والی دایکندی نیز گفت که به دلیل بارش باران در چند روز گذشته، نزدیک به هفتاد و پنج درصد جاده های این ولایت تخریب شده و قابل تردد نیست.
آقای رادمنش افزود که وزارت فواید عامه، تا کنون هیچ توجهی به ساخت و ساز سرک های این ولایت نکرده است.
۶ عضو یک خانواده درشهر بلخ به گونه مرموز از سوی افراد مسلح ناشناس کشته شده اند.
این رویداد روز گذشته در منطقه بابا یادگار از مربوطات حوزه چهارم امنیتی پولیس شهر مزار شریف رخ داده است.
آقای درانی قومندان امنیه این ولایت گفت : افراد مسلح ناشناس داخل منزل مسکونی شده و تمامی اعضای این خانواده را با ضرب کارد و چاقو به قتل رسانده اند.
به گفته درانی ، کشته شدگان شامل سه زن، دو کودک و یک مرد هستند.
با این حال درانی گفت که پولیس به هدف روشن شدن انگیزه این قتل و بازداشت عاملان آن تحقیقات را آغاز کرده است.
هنوز مشخص نیست اعضای این خانواده از سوی چی کسانی کشته شدند اما احتمال می رود به دلیل اختلاف های خانوادگی بوده باشد.
یک دختر ۱۰ ساله توسط یک کودک دیگر هدف شلیک قرار گرفته و کشته شدهاست.
این رویداد پس از چاشت روز چهارشنبه در در شهر شبرغان، مرکز جوزجان رخ داده و دختر ۱۰ساله توسط پسر هشتساله کشته شدهاست.
این کودکان که درخانه سرگرم بازی بودهاند سلاح به دستشان افتیده و دختر به گونۀ تصادقی کشته شدهاست.
رییس تحقیقات جنایی جوزجان میگوید دختر که در این رویداد کشته شده صالحه و کودک پسر نیز نورالله نام داشتهاست.
این در حالیست که در بعضی از خانوادهها در افغانستان اسلحه هنوز وجود دارد که گاهی توسط بزرگان یا کودکان سبب چنین اتفاقهایی میشود.
همچنان موجودیت سلاح در خانهها، جنگهای جاری و دلایل دیگر سبب میشود کودکان به سلاح علاقه پیدا کنند و حتا در بازیهایشان از سلاحهای پلاستیکی استفاده نمایند که این خود وابستهگی به اسلحه را بیشتر میسازد.
استفادۀ کودکان از سلاحهای پلاستیکی در افغانستان به حدی افزایش یافته که در عیدهای سال گذشته چندینتن زخمی گردیدند و این مورد سبب شد تا وزارت داخله اقدام جدی برای جلوگیری از آن نماید.
مجید محمدی مترجم پیشین نیروهای خارجی، چندی است که صبح با دشنام رهگذران از خواب بیدار میشود. روز گدایی میکند و شب پس از تزریق شیشه به رگهایش، با سگهای ولگرد زیر درخت میخوابد.
این مرد جوان سی ساله، ماستریاش را از رشتۀ انجینری از دانشگاه آزاد هند گرفته و بر پنج زبان فارسی، هندی، انگلیسی، فرانسوی و اسپانیایی مسلط است.
هنگامی که او را در زیر یک پتو و در کنار جمعی از معتادان به مواد مخدر دیدم، در حال کشیدن هیرویین بود. از سر و وضع و طرز صحبت کردن محمدی مشخص بود که او یک معتاد عادی نیست و مواد مخدر وی را به این روز کشانده است.
با اصرار فراوان، محمدی قبول کرد که با من همسخن شود و به این پرسش که چه چیزی سبب شده تا به این روز بیافتد، پاسخ دهد. محمدی میگوید، سه سال است که از هرات گریخته و در کابل کارتنخوابی میکند. دلیل ترک شهر اصلیاش اما نه رسوایی مالی، نه ارتکاب قتل و نه هم رسوایی اخلاقی است؛ بلکه این شرم و سرافکندهگی است که سبب شده تا شهر و دیارش را برای همیشه ترک کرده و به ناکجاآباد سفر کند.
اما به گفتۀ خودش، او نه از سر شوق و تفریح و نه به خاطر «دوست ناباب» بلکه پس از آن به اعتیاد روی آورد که خانواده اش به دست طالبان شیندند سلاخی شدند. محمدی میگوید که تمامی اعضای خانواده اش ـ به جز خواهر کوچکش ـ به خاطر این که وی برای نیروهای خارجی مستقر در افغانستان کار میکرده، سرزده شده اند.
خواهر محمدی با دیدن صحنۀ سربریده شدن پنج تن از عزیزانش، به جنون حاد مبتلا شده و به مدت یکسال در شفاخانۀ امرجنسی کابل بستری میشود.
پس از این رویداد، محمدی کنترلش را از کف میدهد و با کمال ناامیدی و نفرت از زندهگی، به مواد مخدر روی میآورد. وی میگوید، چون موفق نشده درد از دست دادن خانوادهاش را تحمل کند، از مواد به عنوان تسکین دهندۀ دردهایش استفاده کرده است.
درد این جوان زخمخورده تنها از جنگ و طالب جنگطلب نیست. نفرتی که در چشمان شهروندان حلقه زده، دشنامی که هر روز گوشهای محمدی را میآزارد و زندهگی سگییی که در زیر پلها و در پناه درختان میگذرد، اندک روزنههای امید را نیز بر روی وی بسته است.
این مرد تیرهبخت میخواهد مواد مخدر را ترک کند و دوباره به زندهگی برگردد؛ پیش خواهرش و شهری که با آن خاطرهها دارد؛ اما هنگامی که رفتارها و گفتارهای مردم را میبیند، چراغ امید و انگیزه در دلش خاموش میشود.
بد گرفتن دختر ۸ ساله به فیصله محکمه صحرایی زور مندان در بغلان
یک دختر هشت ساله در ولسوالی نهرین این ولایت از سوی ملاها، اربابان محل و افراد مسلح غیرمسؤول به اتهام فرار خواهرش از خانه، به خانوادۀ نامزد خواهرش به بد داده شده است.
خدیجه یقین، رییس امور زنان بغلان گفت که خواهر 13 سالۀ این دختر هشت ساله دوماه پیش به گونۀ جبری با پسر یکی از اربابان این ولسوالی نامزد شده بود.
پولیس بغلان پنج روز پیش جسد این دختر 13 ساله را در حالی پیدا کرد که پس از تجاوز جنسی، به ضرب گلوله کشته شده بود. به گفتۀ پولیس بغلان، این دختر دو روز پیش از آنکه جسدش یافت شود، از سوی افراد مسلح ربوده شده بود.
خانم یقین میگوید که خانوادۀ نامزد این دختر، با برگزاری یک محکمۀ صحرایی، خواهر هشت سالۀ او را به بد گرفته اند.
او میگوید که ریاست امور زنان تلاش میکند تا با کمک فرماندهی پولیس و مقامهای ولایتی، این پرونده را پیگیری و فردی را که این دختر را به بد گرفته، بازداشت کنند.
شاهزمان، پدر این دختر که برای دادخواهی به مرکز بغلان آمده است، میگوید خانوادۀ نامزد دخترش پس از آنکه دخترش را فراری داده اند، او را مجبور کرده تا دختر هشت سالۀ دیگرش را به آنها بدهد.
شاهزمان میگوید که آنها مجبورش کرده اند و به زور سلاح دخترش را برده اند. او هشدار میدهد اگر حکومت به سروقت اش نرسد، خودش را آتش خواهد زد.
او میگوید: «مرا بردند بندی کردند. دو شبوروز بندی ماندم. بعد از بندیخانه کشیدند و برایم گفتند که دختر خردت را بده که این نزاع حل شود؛ مگرنه این مردم جنجال میکنند و نفرکشی میشود که به خاطر یک دختر تو، ده تا جوان ما کشته میشوند».
مقامهای ریاست امور زنان بغلان نسبت به وضیعت بد زنان در این ولایت نگران اند و میگویند که هنوز هم رسمهای ناپسند بد دادن و ازدواجهای اجباری و زیر سن در بخشهایی از این ولایت معمول است.