به روز سه شنبه به میشل هوارد رتبۀ جنرال چهارستاره یی نیرو های بحری داده شد و به حیث معاون رئیس عملیاتی این نیرو ها، اشغال وظیفه کرد.
مراسم اعطای این رتبه به وی، در آرامگاه ملی آرلنگتن برگزار شده بود که محل مهم بزرگداشت از نظامیان امریکایی نیز شمرده میشود.
خانم هوارد گفت ترفیع وی میتواند برای زنانی که علاقمند خدمت نظامی اند، الهام بخش واقع گردد " اگر شما باور ندارید، امروز برای من رتبه جنرال چهار ستاره داده شد - چیزی که (جنرال چهار ستاره زن ) تا حال وجود نداشت. یک قرارداد نو صورت گرفت و شما در تاریخ قوای بحری امریکا برای بار اول (یک جنرال چهار ستارۀ زن) را می بینید."
خانم هوارد سومین زن در اردوی ایالات متحده امریکا است که رتبه ستر جنرال قوای بحری را کمایی میکند. یک خانم جنرال چهار ستاره در قوای زمینی و خانم دیگر در قوای هوایی ایالات متحده مصروف خدمت اند.
زنان امریکایی که در اردو وظیفه اجرا میکنند، در سالهای اخیر موانع زیادی را در راه پیشرفت شان از میان برداشته اند و میتوانند بخاطر رسیدن به بَست های بلند نظامی که زمانی بروی آنها بسته بود، حال به رقابت بپردازند.
به سرعت از شیبهای تند کوههای خاکی رنگ پایین میآیند و نه به نگاه خیره مردان توجه میکنند، نه به پرزههایشان. این دختران بایسکل ران از این فعالیت جدید خود لذت میبرند.
تصویر یک زن بر روی بایسکل در بیشتر نقاط جهان چیز عجیب و غیر عادی به نظر نمیرسد، اما در افغانستان، کشوری که سنت و تعبیر سختیگرانهای دین، ورزش زنان را محدود میکند و کار عجیبی دیده میشود.
تیم ملی ده نفره بایسکل رانی زنان افغانستان حالا با این پیشفرضها و کلیشههای جامعه دست و پنجه نرم میکند. آنها نه تنها به مسابقات المپیک ۲۰۲۰ چشم دوختهاند، بلکه سعی میکنند پا را فراتر بگذارند و زنان بیشتری را به بایسکل رانی تشویق کنند.
به گزارش دویچهوله، مرجان صدیقی ۲۶ ساله، عضو تیم و دستیار مربی میگوید: «برای ما، بایسکل نشانی از آزادی است.» او میافزاید: «ما بایسکل رانی نمیکنیم که یک پیام سیاسی ارایه کنیم. ما بایسکل رانی میکنیم چون ما میخواهیم؛ چرا که این کار را دوست داریم؛ چرا که وقتی برادران مان میتوانند، ما هم میتوانیم.»
یک صبح دل انگیز، با لباس ورزشی و کلاه ایمنی، مرجان و نیمی از اعضای تیم که همه بین ۱۷ تا ۲۱ سال سن دارند، برای تمرین بایسکل رانی از کابل تا تپه پغمان میروند. آنها از میان نگاههایی که به آنها خیره میشوند و گاهی هم چشم چرانیها، رکاب میزنند و از میان تپههای سرسبز، باغهای میوه و جادهای پوشیده از درخت میگذرند.
پسری با پیراهن تنبان نامرتب در گوشهای ایستاده و شگفت زده و با هیجان به دختران خیره شده است. پیشتر، یک مرد ریشدار که با موتر تویوتا کرولای خود همپای دختران حرکت میکند، نگاه آمیخته با قهر و ارعاب به آنان دارد؛ اما دختران همچنان رکاب میزنند و با قدرت پیش میروند. دختران ورزشکار غالبا با توهین و تحقیر مواجه میشوند؛ با کلماتی مانند «فاحشه، بدکاره، شما باعث ننگ خانوادههای ما هستید؛ بروید به خانه و دیگر کلمات زشت» خطاب میشوند. اما تیم بایسکل رانی دختران میگوید که آنان جسور باقی میمانند، شاید آنها از سوی کسانی تشویق میشوند که انتظارش نمیرود.
زنی که کاملا جامه سیاه پوشیده، مادر یکی از بایسکلرانهاست که دست تکان میدهد و با شوق و شور توصیف ناشدنی دختران را در راه پغمان تشویق میکند. ماریا رسولی، مادر فیروزه ۲۰ ساله است. او میگوید دخترش طوری زندگی میکند که برای خودش صرفا یک آرزو بود. ماریا که دخترش دانشجو است، میافزاید: «پدر و مادر من هرگز اجازه ندادند تا من بایسکل برانم. نمیتوانم اجازه بدهم که چنین چیزی دوباره اتفاق بیفتد.» ماریا میگوید که او و شوهرش مساله ورزش دخترانشان را از چشم خویشاوندان و همسایهها دور نگهداشتهاند. او توضیح میدهد: «آنها هیچ نخواهند فهمید.»
دختران سرانجام خسته و مانده به پغمان میرسند، کنار یک جوی آب جمع میشوند تا خستگی خود را رفع کنند.